swc

swc

امام خمینی و احیای تفکر دینی از نگاه دیگران

امام خمینى و احیاى تفکر دینى از نگاه خاورشناسان

 

دکتر میر محمد حسین هدى

مقدمه:

«تفکر دینى‏» نوعى اندیشه است که در آن متغیرهاى اندیشه و عمل انسان به صورت تابعهایى از ثابتهاى دینى عمل مى‏کنند.

«ثابتهاى دینى‏» حقایق جاودانى هستند که در خارج از ذهن انسانى، چنان که وحى شده‏اند، وجود دارند. این ثابتها هرگز نابود یا دستخوش کاهش و افزایش نمى‏شوند. اما این ذهن و اندیشه انسان است که در چگونگى و میزان دریافت، جذب و عمل به آنها، شدت یا ضعف، نشان مى‏دهد که در عرف جامعه شناسى دینى، ولو به غلط، در صورت شدت و قدرت تفکر دینى از «زنده بودن دین‏» و در وضعیت عکس آن، از «نابودى و پایان حیات دین‏» سخن به میان مى‏آید.

تفکر دینى که الزاما در جهت مخالف اندیشه‏هاى غیر دینى قرار مى‏گیرد، در حیات کلیه ادیان فراز و نشیبهاى متنوع و تبعات آنها را تجربه کرده است. در عصر ما که سرعت تحولات و آثار سوء مدنیت‏با شتاب مادى و به بن‏بست رسیدن تفکرات غیر دینى مولود آن، بشریت را در وادى دستیابى به بهزیستى و رستگارى واقعى سرگردان ساخته است، روند بازگشت‏بسوى تفکر دینى به عنوان راه اصلى نجات در سر تا سر جهان آهنگ روبه رشدى یافته است.

احیاى تفکر دینى

با آنچه گفته شد، «احیاى تفکر دینى‏» نیز در واقع به چرخش درآوردن منظومه فکرى و عملى انسان در مدار ثابتهاى دینى است. این پدیده که طى 20 سال محققان و جامعه شناسان جهان، بویژه دنیاى غرب را به خود معطوف کرده و موضوع صدها سمینار، کنگره، کنفرانس، میز گرد، کتاب و هزاران مقاله و گزارش تحقیقى در مجامع علمى و رسانه‏هاى جمعى شده است، یک احیاگر بزرگ و نستوه به نام حضرت آیت الله العظمى امام خمینى (ره) و یک جغرافیاى آغاز به نام ایران اسلامى و انقلابى دارد. (1)

موضوع اصلى این نوشتار، صرفا «گشودن باب تمهیدى براى تبیین این نقش بلا منازع، قاطع و روشن حضرت امام خمینى (ره) و اثرى گذارى عمیق و گسترده انقلاب اسلامى بر روند شتابان و فراگیر تفکر دینى در جغرافیاى اسلامى و سایر نقاط جهان است که گواه ما در این تلاش، اعترافات صریح یا مستتر و ضمنى برخى از خاورشناسان، جامعه شناسان، نویسندگان، رهبران دینى و آمار و حقایق منتشره در این زمینه مى‏باشد. از آن جمله پرو فسور دکتر راینهاردلو، مدیر انستیتوى پژوهشهاى فلسفى درها نوور آلمان (2) در کتابى که خلاصه مباحث 30 تن از متخصصان اسلامى، علماى الهیات مسیحى و فیلسوفان را در سمینار «اسلام و مسیحیت در اروپا» (1992) منتشر کرده است، اعتراف مى‏کند که «نقش اسلام در بیست‏سال اخیر قرن ما یک جهش و پیشرفت مهم و در عین حال شگفت‏آفرین پیدا کرده است‏». وى سپس از اثرگذارى احیاى تفکر دینى برخاسته از انقلاب اسلامى در شرق و غرب جهان و حتى بر «تمدن غربى‏» سخن مى‏گوید و به مسیحیان توصیه مى‏کند که اسلام را بهتر بشناسند و با مسلمانان باب گفت و گو را بگشایند.

وضعیت کنونى تفکر دینى

منحنى روند افزایش و گسترش تفکر دینى طى تقریبا دو دهه گذشته در جهان اسلام و سایر مناطق گیتى، یک سیر صعودى با شتاب را نشان مى‏دهد. مؤسسات پژوهشى و آمارگیران غربى درباره جهان اسلام و مسلمانان مقیم خارج جهان اسلام متفق‏القولند که طى 18 سال گذشته:

الف - در جهان اسلام

- خود آگاهى اسلامى و تفکر اسلامى، بویژه در میان جوانان، به شدت افزایش یافته است.

- مسلمانان در بکارگیرى معیارهاى اسلامى و پایبندى به ارزشهاى اعتقادى جدى‏تر شده‏اند.

- جنبشها و نهضتهاى اسلامى مبارز اسلام‏گرا در داخل و خارج جهان اسلام به طور مستمر بر تعداد خود افزاید.

- بازگشت نیرومند و گسترده مسلمانان به آموزش قرآن و احکام اسلامى بسیار مشخص‏تر شده است. (3)

- اسلام براى مسلمانان بسیارى از مناطق جهان، بویژه در اروپاى شرقى، به عنصر اصلى هویت ملى و اعتقادى تبدیل شده است. (4)

- کاهش شدید نفوذ ایدئولوژیک و تفکرات غیر دینى در جوامع اسلامى روند تکاملى خود را آغاز کرده است.

- گرایش پیروان سایر ادیان و ایدئولوژیها به اسلام در سطح جهانى رو به رشد مى‏باشد. مثلا (به عنوان نمونه) ژان لین کابل (5) ، یکى از سرشناسترین تحلیلگرایان فرانسه، اعتراف توام با هشدار کرده است که هر سال در فرانسه 000/50 (پنجاه هزار نفر) به آئین اسلام گرایش مى‏یابند. (6)

- افزایش تعداد کشورهاى مستقل اسلامى از46 کشور در سال‏1979 به‏56 کشور در سال‏1997 که یک سوم کل اعضاى سازمان ملل، بیش از 25 درصد مناطق مسکونى را در اختیار خود دارند و با احتساب 400 میلیون مسلمانانى که در خارج جهان اسلام بسر مى‏برند، 25 درصد جمعیت جهان را تشکیل مى‏دهند. (7)

ب - در خارج جهان اسلام

- بازگشت‏به تفکر دینى و اعتقاد به وجود خالق و جهان دیگر (به چند نمودار که از پژوهشهاى مطالعات ارزشها در اروپا در سال 1990 اقتباس شده است، در زیرنویس مراجعه فرمایید).

- ارزشهاى دینى و اخلاقى در صدر فهرست ارزشهاى حیاتى جاى خود را به صورت ممتد و منظم باز مى‏کند. (8)

- کاهش تفکر بى‏دینى (اته ایسم) در بسیارى از کشورهاى جهان غرب و به صورت قاطع در اروپاى شرقى (9) که یکى از نتایج‏بارز آن کساد شدن بازار تبلیغات ضد دینى و ترویج‏بى‏دینى در میان توده‏هاى عظیم مردم است.

- افزایش و تنوع جنبشهاى اصولگراى دینى سازمان یافته که خطر ظهور انواع فرقه‏هاى شبه دینى و گمراه کننده تجارتى را پدید آورده است.

- باور به این موضوع که ادیان در بردارنده شیوه صحیح زندگى هستند، پیوسته ولى با تامل گسترش مى‏یابد.

- حرکتهاى سازمان یافته و منظم براى ایجاد اصلاحات و گزینش راهکارهاى نوین «تجدید حیات انجیلى‏» (10) در جهان مسیحیت و نیز در سایر ادیان آغاز شده است.

اینها موارد انتخابى از یک فهرست کامل رویدادهایى هستند که در بستر احیاى تفکر دینى مشاهده شده‏اند. برخى از این موارد را که در میان کلیه ادیان مشابهتهایى با هم دارند، پروفسور کراوس کینتسلر، نویسنده کتاب «بنیاد گرایى دینى‏»، (11) به عنوان عناصر مشترک کلیه نهضتهاى نوین گرایش دینى مى‏داند.

به این سؤال که احیاى تفکر دینى با چنین گستردگى و تنوعى، بخصوص طى 18 سال اخیر، در جوامع اسلامى و غیر اسلامى، چه نیروى محرکى با انگیزه‏هاى دینى مى‏تواند داشته باشد، پاسخهاى گوناگون ولى غیر قانع کننده داده شده است. برخى از جامعه شناسان غربى ناشیانه رویدادهایى نظیر سقوط شوروى سابق، وحدت دو آلمان، پایان جنگ سرد و وحدت اروپا را به عنوان عوامل مؤثر در این زمینه قلمداد کرده‏اند، اما پاى استدلال آنان چوبین است; زیرا علل، عوامل و انگیزه‏هاى معنوى این رستاخیز عظیم را نمى‏توانند با ابزار پوزیتویستى خویش مشاهده و تجربه کنند، و گرنه بوضوح مشاهده مى‏کردند که این تحولات خود زائیده بازگشت توده‏هاى عظیم مردم جهان به تفکر دینى بوده و بیش از اینکه علت‏باشند، معلول هستند. چنان که خواهیم دید، این قول را اعتراقات صریح یا ضمنى جامعه شناسان و خاورشناسان نیز به نحوى تایید مى‏کنند و امام راحل ما را آغازگر کبیر این احیاگرى مى‏دانند.

آراى خاورشناسان در مورد نقش امام (ره)

سنخ شناسى آراى خاورشناسان در مورد ابعاد گوناگون شخصیت متعالى حضرت امام خمینى (ره) با مقیاسهایى که از خطوط فکرى، اهداف و روشهاى کارى آنان در دست داریم، بسیار سهل و ساده است. این آرا از سه مقوله سکوت و کتمان، اظهارات معاندانه و مجعول، اعترافات ضمنى محتاطانه تجاوز نمى‏کند. البته حساب معدودى از خاورشناسان آگاه که پایبند به صداقت علمى خود هستند، از این خیل عظیم جداست که خود آنان نیز از این کج اندیشى‏ها در فریادند، کما اینکه پروفسور آن مارى شیمل، دانشمند و خاور شناسان برجسته آلمانى که بیشترین همدلى و صداقت را با اسلام نشان داده است، فریاد مى‏زند که: «آنچه مرا خیلى ناراحت کرده و آزار مى‏دهد این است که شخص نبى گرامى اسلام (ص) در غرب بسیار ناشناخته است. عده کمى در اروپا هستند که مى‏دانند ایشان حلقه عشق میلیونها مسلمان است‏». (از مصاحبه شیمل با شماره 30 بهمن ماه 1375 - 18 فوریه‏1997 روزنامه اطلاعات چاپ لندن)

همچنین ماکسیم رودینسون، خاور شناس نامدار فرانسوى، در کتاب «جاذبه‏هاى اسلام‏»، ضمن انتقادهاى تلخ از خطوط فکرى و روشهاى ناصواب خاورشناسان مى‏نویسد: «... البته همیشه هدف از تحقیقات خاورشناسان درباره اسلام این بود که با اسلام مبارزه شود». (12)

مطالعات اسلام شناسى در اروپا از قرون وسطى تا امروز - یعنى از زمانى که از اسپانیا با هدف خدمت‏به میسیونرهاى مذهبى کاتولیک آغاز شده و تا دوران اصحاب دایرة‏المعارف و هگل و بالاخره تا دوران ما - ادامه یافته است. در بسترهاى اروپا محورى، اختلاف شدید و اغلب ناسازگار سلیقه‏ها و روشهاى تحقیقى، فرضیه پردازیهاى نادرست و بکار گیرى روشهاى فنى غیر دائمى‏تر، قرار داشته است. بنابراین رشته‏هاى به اصطلاح علمى که در این راستا تحت عناوین «دین‏شناسى تطبیقى‏» «تاریخ ادیان‏» و «علوم دینى‏» بوجود آمده، تاکنون موفق نشده‏اند اسلام را چنانکه هست، به اروپاییان بشناسانند; چرا که معیارهاى بررسى تفکر دینى در اسلام را عروج و نزول این تفکر در تاریخ فکرى مسیحیت قرار داده‏اند. مشکل اصلى اسلام شناسان غربى در این است که ندانسته‏اند اسلام در حالى که یک دین جامع و کامل و آخرین دین از ادیان ابراهیمى است، تمدنى است ریشه‏دار، گسترده و مستقل از سایر تمدنها. از این رو، اسلام شناسان غربى که مصداق استعاره زیباى قرآنى «فى کل واد یهیمون‏» (الشعراء - 225) مى‏باشند، اسلام را به عنوان «دین‏» چنان که هست، مطالعه نمى‏کنند و با پیشداوریها، آلایشها و پالایشهاى دلخواه خویش در جایى قرار مى‏گیرند که امروز قرار دارند و به طریق اولى، از شناسایى واقعى مفهوم، تعالیم، احکام و پویایى آن عاجز مى‏دانند.

با آنچه گفته شد، موضع اصلى خاورشناسان در رابطه با اسلام و بالتبع انقلاب اسلامى وبالاخص ابعاد درخشان خصیت‏حضرت امام خمینى (ره) روشن است، اما اثرگذارى ایشان بر روند احیاى تفکر دینى چنان عمیق، گسترده، ریشه‏دار و واضح است که گزیرى جز اعتراف ولو نیم بند و ضمنى و یا صریح ندارند. به نظر من، بدون تردید گذشت زمان گواه صادقى براى آشکار شدن حقایق اندیشه‏هاى امام راحل (ره) مى‏باشد و جریان اعترافات را قویتر و گسترده‏تر خواهد ساخت.

امام خمینى (ره) احیاگر بزرگ تفکر اسلامى

اکثریت قاطع خاورشناسان و جامعه شناسان غربى متفق‏القولند که حضرت امام خمینى (ره) بزرگترین احیاگر تفکر وارزشهاى اسلامى هستند و اعتراف مى‏کنند، آنچه را که «پان اسلامیست‏ها» (13) ، «اصلاحگران‏» - ، «تجدید گرایان‏»، «متجددها» - و «بیدارگران‏» اسلامى، از قرن‏19 میلادى تا زمان آغاز نهضت امام خمینى (ره) صرفا به عنوان یک آرمان، «تبلیغ‏» مى‏نمودند، حضرت امام خمینى (ره) در صحنه عمل پیاده فرموده، دوران جدید رنسانس اسلامى را آغاز نمودند.

پروفسور دکتر کلاوس کینتسلر، استاد کرسى اصول الهیات در دانشگاه آوگسبورگ و مؤلف آثارى مهم از جمله کتب «قیامت‏» (1976)، «اسطوره و ایمان‏» (1985)، «فلسفه دین‏» (1988)، «بنیادگرایى نوین‏» (1990) و کتاب «بنیادگرایى دینى‏» (1996)، در صفحه 11 کتاب «بنیادگرایى دینى‏» خود مى‏نویسد:

«از سالهاى دهه هفتاد، اصطلاح «بنیادگرایى‏» بر جریانهایى که احیاگر حیات اسلامى نامیده مى‏شوند، اطلاق شد. در این رابطه، بیش از همه، افکار همگانى معطوف به ایران انقلابى تحت رهبرى (امام) خمینى مى‏شود که این نهضت پس از ایران، بسیارى از کشورهاى اسلامى را در نوردید.

این رنسانس اسلامى در نهایت‏براى همگان و بیش از همه، براى جهان غرب شگفت‏انگیز و غافلگیرانه بوده، زیرا در غرب تا آن زمان تصور مى‏شد که در نتیجه تجاوزات واقعا «بیرحمانه قدرتهاى استعمارى و امپریالیستى به کشورهاى اسلامى و عربى در سده‏19 میلادى، آیین اسلام دستخوش لیبرالیسم وتعصب شده است...»

وى سپس مى‏افزاید:

«مفهوم بنیادگرایى با فعال شدن نیروى سیاسى آیین اسلام در کشور شیعى ایران (امام) خمینى، معنى و سنخیت جدیدى یافت که مشخصه آن، سیاسى شدن دین اسلام است. گروههایى از اهل تسنن نیز در سودان، پاکستان و بسیارى از کشورهاى اسلامى از همین نوع بنیادگرا هستند. هدف این گونه بنیادگرایى، استقرار یک حکومت دینى (دولت الهى) بر روى زمین است که در حال حاضر به شکل احیاى خشونت‏آمیز نظام حقوقى سنتى اسلام یعنى شریعت اسلامى بروز کرده و پایبندى و انقیاد دقیق این سنخ بنیادگرایى به تعالیم قرآنى که از الزامات آن است، در بسیارى از کشورهاى اسلامى منجر به طرد سرسختانه کلیه انواع نفوذ عقلگرایانه و لیبرالى غربى شده است.

پروفسور دکتر برنارد لوئیس، سرشناسترین خاورشناس یهودى تبار آمریکایى که آثارش تاکنون بر23 زبان ترجمه شده است، (14) در صفحه 214 کتاب «نفس الله، جهان اسلام و غرب: نبرد فرهنگها؟» - مى‏نویسد:

«در سالهاى آغازین بر پایى جمهورى اسلامى، آیین اسلام، اساس اعلام شده هویت و وفادارى بود. هدف سیاست‏خارجى و همچنین سیاست دولت را به صورت کلى، تجدید حیات اسلام، تثبیت مجدد قدرت و عظمت اسلامى بوسیله توسعه دامنه انقلاب اسلامى و احیاى اعتقاد و حقوق اسلامى، تشکیل مى‏داد. آمریکا به عنوان قدرتى که شاه و مزدورانش را حمایت و در امور داخلى ایران مداخله مى‏کرد و مهمتر از آن، رهبرى دشمن قدیم، غرب را به عهده داشت، نخستین و بزرگترین دشمن این برنامه مى‏دانست‏».

وى در ادامه، ضمن توضیحاتى که درباره صفت «شیطان بزرگ‏» براى آمریکا که از طرف امام راحل (ره) داده شد، مى‏نویسد:

«(امام) خمینى از موضع‏گیریهاى دشمنانه ابر قدرت آمریکایى نمى‏هراسید، ولى از آن چیزى که از ناحیه آمریکا هراس داشت، گمراه‏کنندگى و فریبندگى شیوه زندگى آمریکایى بود. خطر گمراهى غربى که در ایران غربزدگى خوانده مى‏شود، از مدتها قبل یکى از مورد توجه‏ترین موضوعات مورد بحث نویسندگان ایرانى شده است‏».

پروفسور برنارد لوئیس در صفحه‏177 همین کتاب خود، ضمن مقایسه موفقیتهاى جنبشهاى نوین نهضت احیاى تفکر دینى در کشورهاى اسلامى مى‏نویسد:

«افراطیون مصرى صرفا موفق شدند حاکم خود را نابود کنند، اما رژیم مصر نجات یافت و سیاست‏خویش را ادامه مى‏دهد، اما افراطیون ایرانى موفقیت‏بیشتر را از آن خود کردند، رژیم را نابود ساختند و در کشور خود چنان انقلاب فراگیرى را به پیروزى رساندند که شهرت آن سر تا سر جهان اسلام را فرا گرفت‏».

هیات محققان و نویسندگان انجمن تحقیقاتى خدمات ارتشى وزارت دفاع ملى اتریش در کتابى با عنوان «نیروهاى ارتشى در کشورهاى خاور نزدیک و شمال آفریقا» در سال 1995 (15) در صفحات‏283 - 282، مى‏نویسند:

«همزمان با سقوط رژیم شاه و آغاز حکومت (امام) خمینى در ایران، یک تجدید حیات اسلامى در پیمانه وسیع و غیر قابل انتظارى آغاز شد که طى مدت زمان کوتاهى، تاثیرات بسیار مهم سیاسى و فرهنگى خویش را بر سر تا سر جهان اسلام به نحوى وارد کرد که هرگز قابل پیش بینى نبود.

بدون تردید، این نهضت تجدید حیات اسلامى چنان با شخصیت (امام) خمینى گره خورد که (امام) خمینى به عنوان سمبل و مظهر «بیدارى اسلامى‏» شناخته شدند.

همزمان با طلوع سیاسى (امام) خمینى، دین اسلام به عنوان مهمترین نیروى موجد انگیزه براى رویدادهاى سیاسى شد».

پروفسور دکتر اودو اشتاین باخ (Prof.Dr.Udo Steinbach) ، مدیر انستیتوى خاورشناسان آلمان (هامبورگ) و یکى از دو مؤلف کتاب «اسلام در دوران معاصر»، طى مصاحبه‏اى با شماره 24 هفته نامه «دى سایت‏» (Die Zeit) مورخ‏9 ژوئن‏1989 اظهار نمود:

«(امام) خمینى همان شخصیتى بود که براى نخستین‏بار اصول گرایش به بنیادهاى اسلامى را در شکل یک دولت اسلامى، دولت جمهورى اسلامى ایران، تحقق بخشید و (امام) خمینى همان شخصیتى بود که نیروهاى اصولگرا را بوسیله یک انقلاب اسلامى علیه رژیم نیرومند طرفدار غرب، یعنى رژیم شاه، بسیج کرد».

کلاوس برینگ (Klaus Bering) ، از نویسندگان برجسته مسائل اسلامى روزنامه «سالزبورگر نخریشتن‏» ( Salzburger nachrichten) در شماره 8 آوریل 1994 در تحلیلى که به مناسبت پیروزى حزب رفاه اسلامى ترکیه در انتخابات آن زمان شهرداریهاى ترکیه تحت عنوان «سرمشق (امام) خمینى اسلام گرایان را در سرتا سر گیتى به حرکت در آورده است‏»، نوشت:

«نه تنها کلیه محرومان جوامع اسلامى شنوندگان پر و پا قرص مبلغان بازگشت‏به تعالیم قرآن و شریعت اسلامى هستند، بلکه بسیارى از عقلا و نخبگان نیز از بازگشت‏به ارزشهاى اصلى اسلامى جانبدارى مى‏کنند و مخالفت‏با شیوه زندگى نوع غربى را یک راه رهایى از قیمومیت‏سیاسى و تکنیکى غرب و راه سرنگونى رژیمهاى ظالم خویش مى‏دانند. آنان به دولت اسلامى که در سال‏1979 توسط آیت الله خمینى در ایران مستقر شد، اقتدا مى‏کنند، در واقع، گرچه اکثریت‏سنى‏ها حاکمیت اسلامى نوع شیعى ایران را رد مى‏کنند، با این وجود، مساعى (امام) خمینى و جانشینانش که مى‏کوشند کشور خویش را به استقلال سیاسى و اقتصادى برسانند، مى‏ستایند.

(امام) خمینى از نظر بسیارى از مسلمانان، آخرین شخصیت از سلسله آموزگاران و داعیان بازگشت‏به خود آگاهى اسلامى در عصر جدید است‏».

پروفسور دکتر لودویگ هاگه‏من (Prof.Dr.Ludwig Hagemann) ، استاد کرسى «الهیات عملى‏» در دانشگاه ورتسبورگ آلمان، طى مقاله‏اى که تحت عنوان «بین دیانت و سیاست، اصولگرایى اسلامى در حال پیشتازى‏» در شماره 21 ژانویه 1992 روزنامه کثیر الانتشار سویسى نویه زوریخر تسایتونگ (neue Zدrch Zeitung) نوشته است. از تحلیل تاریخى روند تکاملى نهضتهاى اسلامى قرن‏19 و اوایل سده بیستم، سه اصل احیاى تفکر اسلامى را چنین بر مى‏شمارد:

1- اسلام باید بار دیگر به صورت وحدت دیانت و سیاست مطرح شود.

2- اسلام باید بار دیگر بدون استثنا کلیه بخش حیات انسانى را در برگیرد.

3- حکومت دینى اسلامى باید بار دیگر عنصر تعیین کننده شکل دولت‏باشد.

وى سپس تاکید مى‏کند که:

«ایجاد نظامى به نام جمهورى اسلامى که توسط آیت الله خمینى در ایران عملى شد، براى تحقق این آرمان، یگانه مثال برازنده و روشن است.

رهبران انقلاب اسلامى در ایران على رغم اینکه شیعه هستند و شیعیان صرفا 15 درصد جمعیت جهانى مسلمانان را تشکیل مى‏دهند، هیچ‏گاه جاى تردید باقى نگذاشته‏اند که انقلاب آنان نه یک انقلاب شیعى و نه یک انقلاب ایرانى است، بلکه یک انقلاب وحدت بخش امت اسلامى (پان اسلامیستى) مى‏باشد. اصولگرایى اسلامى، اعم از نوع شیعى و سنى آن، به طور کلى یک حرکت وحدت اسلامى است‏».

پروفسور دکتر آندریا مایر (Prof.r.Andrea Meier) ، اسلام شناس و متخصص الهیات مسیحى و مؤلف کتاب جالب «ماموریت‏سیاسى اسلام‏» (16) در صفحه‏299 این کتاب مى‏نویسد:

«با استقرار جمهورى اسلامى ایران که نتیجه انقلاب اسلامى است، ماموریت‏سیاسى اسلام به نحوى نهادینه شد که تاکنون بى‏نظیر بوده است. براى نخستین بار، یک نظام سیاسى برخاسته از اسلامگرایى به شیوه انقلابى جایگزین یک رژیم غیر دینى (سکولار) غربگرا شد. این تحول در نگاه بسیارى از مسلمانان، یک پیروزى علیه تفوق طلبى قدرت استعمارى و بعد از استعمارى بود. غرض از این قدرت برترى طلب غربى، ابر قدرت آمریکا است. از این رو، انقلاب اسلامى در ایران براى مسلمانان سر تا سر جهان، الگویى جهت تحقق کامل «دولت آرمانى اسلام گرا» شد.

آرنولد هوتینگر (Arnold Hottinger) سوئیسى روزنامه نگار و محقق مسائل خاورمیانه، در مقاله‏اى که تحت عنوان «اصولگرایى، احیاى شریعت‏به عنوان ابزار قدرت‏» در شماره 382 مورخ دسامبر1987 نشریه داخلى «جامعه خدمات صلح مسیحى‏» که در برن سوئیس منتشر شده است، مى‏نویسد:

«بخش کلى بنیادگرایان اسلامى، همچنین (امام) خمینى و پیروانش در ایران، در موضع معادله ساده اسلام مساوى قانون شریعت اسلامى، حرکت مى‏کنند و دکتر کریستیان یگگر (Dr.Christian J.Jggi) ، معاون پژوهشى انستیتوى علوم دینى دانشگاه فرایبورگ، در کتاب خود تحت عنوان «بنیادگرایى اسلامى‏» چاپ زوریخ در سال 1991 تاکید مى‏کند که این مجموعه قوانین (قوانین شریعت) که تا سده دهم میلادى از طرف علما گردآورى شد، براى کلیه مسائل حیاتى، دستوراتى روشن و صریح ارائه مى‏کند».

این خاورشناس معاصر سوئیسى بعد از نقل چند جمله‏اى از آخر فراز (ف) وصیتنامه سیاسى - الهى حضرت امام راحل که وصیت‏به مسلمانان و مستضعفان جهان است ( چون وى متن اصلى وصیتنامه را در اختیار نداشته است، لذا از روزنامه سوئیسى «تا گس انتسایگر (Tages - Anzeiger) شماره 2/8/1989 اقتباس نموده است)، مى‏نویسد:

«در اینکه جمهورى اسلامى ایران قدرت آشکار مسلمانان در تقریبا کلیه کشورهاى خاورمیانه مى‏باشد، هیچ کس تردیدى به خود راه نمى‏دهد، اما قابل یادآورى است که اصولگرایى اسلامى لااقل سابقه یک صد ساله دارد که تحولات نوین، نتیجه جدیدترین روند تاریخى را نشان مى‏دهد، البته تحقق بینش اسلامى در جامعه به وسیله اصولگرایانى که پیرامون آیت الله خمینى گرد آمدند، به پیمانه وسیعى جلو برده شد. در چهارچوب شناخت اسلامى از دین و جامعه، جدایى بین نظام الهى و دنیوى و بسیار بیشتر از آن، جدایى بین بخشهاى شخصى و اجتماعى زندگى، مشخص گردید».

دکتر آندرى گیریر (Dr.Andr Grber) ، اسلام شناس و عرب شناس (17) که از سال 1991 ریاست‏یک پروژه تحقیقاتى را در امان اردن به عهده دارد، در کتاب بسیار جالب خود تحت عنوان «اسلام، زیر بناى مالى و توسعه اقتصادى‏» (این کتاب در سلسله متون دانشگاهى براى دانشگاههاى اروپایى در سال 1992 منتشر شده است) درباره احیاى حیات اسلامى و جغرافیاى نفوذ آن مى‏نویسد:

«تجدید حیات اسلامى پدیده‏اى فرا ملى و فرا کشورى است که تعداد زیادى از کشورها با جغرافیاى عربى - اسلامى را بدون توجه به وسعت‏یا محیطهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى آنان در برگرفته است. این نهضت صرفا «محدود به کشورهاى جهان عرب، کشورهاى آسیایى و آفریقایى که در ترکیب جمعیتهاى خویش داراى اکثریت مسلمانان هستند، نمى‏شود، بلکه کشورهایى را نیز در برگرفته است که در آنها مسلمانان در اقلیت مى‏باشند، مانند کشورهاى هند، چین، فیلیپین و اتحاد شوروى سابق.

فراتر از آنچه گفته شد، تجدید حیات اسلام پدیده‏اى است که صرفا «گروههاى ویژه اجتماعى و اقتصادى را در برنمى‏گیرد، بلکه بیشتر اقشار را تحت نفوذ و تاثیر خود قرار داده است. این در حالى است که گروههاى ذیربط این جوامع که اصولا در پایینترین پله نردبان طبقات اجتماعى قرار دارند - از جمله دوره‏گردهاى بى‏خانمان و اهل حرفه پایین شهرى که در این طبقه اکثریت دارند - نهضت تجدید حیات اسلامى را صمیمانه تایید مى‏کنند».

امام خمینى و احیاى تفکر دینى در سطح جهانى

درباره نقش حضرت امام خمینى در احیاى تفکر دینى در سطح جهانى، خاورشناسان و جامعه شناسان غربى على رغم برخوردهاى مشحون از کتمان و محافظه‏کارى معاندانه، اعترافاتى دارند که گزیده‏هایى از این اعترافات را نقل مى‏کنیم.

پروفسور دکتر کارستن کولپه (Prof.Dr.Carsten Colpe) که یکى از برجسته‏ترین خاورشناسان غربى و ایران شناسى نامدار است، (18) در صفحه‏67 کتاب خود به نام «مشکل اسلام‏» (1989) حضرت امام خمینى (ره) را آغازگر نهضتى مى‏خواند که تاثیر جهانى دارد. وى مى‏نویسد:

«انقلاب اسلامى و رهبر آن (امام) خمینى که بسیارى از مسلمانان مقیم خارج جهان اسلام را در مسیر بازیابى هویت اسلامى خویش قرار داد، بدون تردید، آغازگر جنبش تجدید حیات اسلام است که اثرگذارى فرا ملیتى داشته است.»

وى در مقدمه همین کتاب خود، ضمن اعتراف به احیاى تفکر دینى در میان طبقات مختلف احتماعى اروپایى و عطش آنان براى شناخت‏حقایق اسلام و انقلاب اسلامى، مى‏نویسد:

«بعد از پیروزى انقلاب ایران در سال‏1979، به طور کلى اوضاع سیاسى به گونه‏اى شد که از طرف گروههاى مختلف، اعم از زن و مرد مسلمان، شاگردان مدارس، دانشجویان، دست اندرکاران آموزشهاى دینى، پلیس، کارمندان، اعضاى جوامع مذهبى و کلیسایى کاتولیکى و پروتستانى و همچنین احزاب سیاسى، پیوسته تقاضاهایى را در این رابطه (معرفى جامع و کامل اسلام و انقلاب اسلامى) مطرح مى‏کردند».

پروفسور دکتر کلاوس کینتسلر (که در فرازهاى قبلى این نوشتار معرفى شده است) در بخش معرفى کتاب خود تحت عنوان «بنیادگرایى دینى‏» (ص 2) چنین اعتراف مى‏کند:

«از مدتها قبل سخن گفتن از بنیادگرایى و «تمایلات بنیادگرایانه‏» و آن هم در کلیه زمینه‏هاى اجتماعى، فرهنگى و سیاسى تشدید شده است. تحولات دراماتیک در ایران که به وسیله انقلاب اسلامى در سالهاى دهه 1980 ایجاد شد و به عنوان بازگشت‏به بنیادهاى دینى از مرزهاى دین اسلام بسیار فراتر رفت، افکار عمومى جهان را به این پدیده حساس و در خور توجه معطوف کرد».

وى سپس از شکل‏گیرى جدید بنیادگرایى دینى در مسیحیت، یهودیت، آیینهاى هندو و بودا و سایر ادیان بحث مى‏کند که همه به شیوه و متابعت از احیاى تفکر دینى به وسیله حضرت امام خمینى، بازگشت‏به اصول اولیه آیینه‏ها و احیاى اندیشه دینى خویش را هدف قرار داده‏اند. او در همین رابطه، از نظر تاریخى، اصطلاح «بنیادگرایى نوین‏» را جایگزین «بنیادگرایى کلاسیک‏» مى‏کند.

مترجمان زبان آلمانى کتاب «حکومت اسلامى‏» حضرت امام خمینى در مقدمه‏اى بر آن مى‏نویسند: (19)

«درست در ژانویه‏1977، هنگامى که در شهر مقدس قم نخستین گلوله شلیگ شد و در اندک زمانى بعد از آن، تبریز با تظاهرات نیرومند خویش رژیم شاه را به مبارزه طلبید، براى دستیابى به کتاب حکومت اسلامى، کتابى که سند کلیدى انقلاب اسلامى شد، علاقمندى بوجود آمده بود. با سقوط رژیم شاه در فوریه‏1979 که تا آن زمان بدون توجه به تشنجات اجتماعى و سیاسى موجود در کشور، به عنوان «جزیره ثبات‏» خوانده مى‏شد و با استقرار نظام جمهورى اسلامى در ایران، علاقمندى براى دستیابى به اثر آیت الله خمینى در سر تا سر جهان افزایش یافت.

دکتر پیتر شول (Peter Scholl - Latour) ، روزنامه‏نگار و کارشناسان جهان اسلام که چندین اثر تالیف کرده است، در کتاب «شمشیر اسلام، انقلاب به نام الله‏» که در سال 1990 منتشر شده است، (20) مى‏نویسد:

«پیام (امام) خمینى به میخائیل گورباچف این بود که کمونیسم از نظر معنوى و مادى شکست‏خورده و اکنون زمان آن فرا رسیده است که اتحاد شوروى، نجات خود را در اسلام جست و جو کند. این در واقع، یک دعوت ظریف سورئالیستى براى بازگشت‏به سوى خدا بود».

شول - لاتور سپس مفسران غربى را در مورد اشتباه سنگینى که در مورد ارزیابى انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت (امام) خمینى (ره) مرتکب شده‏اند، سرزنش مى‏کند و مى‏نویسد:

«اینجا سخن از یک پدیده جهانگیر است. (حضرت) محمد (ص)، پیامبر اسلام نیز از ماموریت آفاقى خویش آگاه بود. در آن زمان به عنوان شخصیتى که هنوز ناشناخته بود و صرفا رهبرى تعدادى از قبایل بدوى را به عهده داشت، پیامهایى را به ابرقدرتهاى معاصر خود فرستاد. بر مبناى روایات، فرستادگان پیامبر اسلام نزد قیصر بیزانس، شاهنشاه ساسانى در ایران و سالار قبطى‏ها در اسکندریه آمدند تا از آنان دعوت کنند به آیین جدید وحى و اراده خداوند تسلیم شوند. این دعوت، گرچه در آن زمان پذیرفته نشد، ولى هر سه نظام دولتى که مورد خطاب دعوت بودند، مدتى بعد مجبور شدند مغلوب تهاجم بزرگ اسلامى شوند.

بیدارى اسلامى یک مساله محدود محلى نیست. از طریق اسرائیل، آمریکایى‏ها نیز به طور غیر مستقیم اثر این بیدارى را احساس کرده‏اند. اتحاد شوروى در جمهوریهاى جنوبى خود که به سوى اعتقادات قرآنى بازگشته‏اند، شاهد یک دگرگونى مى‏باشد. اروپا از مدتها پیش از داعیه حاکمیت‏بر کل دریاى مدیترانه دست کشیده و بین شمال مدیترانه و سواحل جنوبى آن یک شکاف بزرگ پدید آمده است‏».

نویسندگان و محققان کتاب «نیروهاى ارتشى در خاورمیانه شمال آفریقا» (این کتاب در فرازهاى قبلى این نوشتار معرفى شده است) در صفحه 285 مى‏نویسند:

«تجدید حیات اسلامى در دهه 1970، در عین حال که مهمترین مبناى موفقیت (امام) خمینى بود، به همان سان زمینه ظهور و طلوع سیاسى «بنیاد گرایى نوین‏» نیز شد. اسلام با مبدل شدن به ایدئولوژى سیاسى این توانایى را بازیافت که یک خود آگاهى جدید را در ملتها احیا کند».

دکتر ژیل کیپل (Dr.Gilles Kepel) ، جامعه شناس فرانسوى و استاد کرسى مطالعات عربى در مرکز پژوهشهاى بین‏المللى پاریس، طى سخنرانى خود در کنفرانس «اروپاى ادیان‏»، در اکتبر 1994 در وین، تایید کرد: تفکر دینى در فرانسه، بویژه دربین مسلمانان، احیا شده و «جوانان مسلمان که در اروپا متولد شده‏اند، نیروهاى فعال نوینى را به صورت هسته‏هایى بوجود آورده‏اند که بین اراده براى ماندن و تبعیض در نوسانند».

وى به طور ضمنى اثرگذارى نقش امام خمینى را در احیاى تفکر دینى در مسلمانان اروپایى تایید مى‏کند و مى‏نویسد: مسلمانان اروپایى به خاطر ماجراى سلمان رشدى و حجاب اسلامى، یک حرکت اخلاقى و اجتماعى را آغاز کرده‏اند».

کاردینال دکتر فرانتس کونیگ (Kardinal Dr.Franz Kخnig) ، اسقف اعظم سابق وین که از چهره‏هاى بسیار برجسته جهان مسیحیت است نیز در کنفرانس «اروپاى ادیان‏» ادامه خدمت‏به احیاى تفکر دینى را که روند جهانگیر پیدا کرده است، در گرو مبارزه جدى با تفکرات ضد دینى از جمله انکار وجود خدا و الحاد دانست و گفت:

«امروزه مهمترین وظیفه گفت و گو بین پیروان ادیان توحیدى این است که یک جبهه مشترک را جهت مبارزه علیه بروز فرقه سازیها و آنانى که به خداوند یکتا ایمان ندارند و دشمنان هر دینى هستند، ایجادکنند»دکتر گوتفرید شایبر (Dr. Gottfried W.Scheiber) ، معاون انستیتوى اصول الهیات مسیحى و مؤلف کتابها و نوشتارهاى تحقیقاتى، فیلسوف و خاورشناس اتریشى، در کتاب خود تحت عنوان «پاسخ صریح » (21) (1984) مى‏نویسد:

«مبحث اصولگرایى اسلامى صرفا براى دانشمندان تاریخ و علوم سیاسى نکات بسیار زیادى را ارزانى نکرده است، بلکه براى یک علاقمند علوم دینى که از نگاه علم کلام ادیان، وارد بحث مى‏شود نیز نکات زیادى را عرضه مى‏کند».

وى در جایى دیگر از کتاب خود مى‏نویسد:

«آنچه ناظران امروزى اوضاع در ایران را کاملا شگفت زده مى‏کند، وفادارى بلاقید و شرطى است که ملت در قبال آیت الله ابراز مى‏نماید. البته این واقعیت‏بدون یک استدلال و برهان کلامى براى چنین حاکمیتى قابل توجیه نیست. جالب است گفته شود که در این نقطه، بنیادگرایى یا به اعتبار مفهوم متعارف کنونى، بنیادگرایى نیست; زیرا در عرف امروزى، بنیادگرایى معنى پذیرش بى‏چون و چراى ساختار فکرى ناسازگار با زمان را مى‏دهد، در حالى که (امام) خمینى انتقال یک الگوى فکرى موجود را با عنایت‏به اوضاع زمان و سنجش با معیارهاى کلامى اسلام انجام داده است‏».

این بود نمونه‏هایى از اقوال و اعترافات خاورشناسان، جامعه شناسان و ارباب تفکر غربى در مورد نقش حضرت امام خمینى در احیاى تفکر دینى در جهان اسلام و سطح جهانى که على‏رغم وجود خط انحرافى نیرومند، اروپا محورى، اشتباهات فنى با زمینه‏هاى تاریخى، کمبود اطلاعات دقیق و واقعى از اسلام، انقلاب اسلامى و حضرت امام خمینى، مورد دستیابى قرار گرفتند. حقیر وثوق کامل دارد که هرگاه یک استراتژى دقیق و فراگیر و مطابق نیازهاى علمى مؤسسات تحقیقى و شخصیتهاى دانش پژوه جهان، اعم از غرب و شرق، در مورد معرفى مجدد اسلام، اهل بیت (ع) و انقلاب اسلامى و بویژه شخصیت و آثار جاودانى حضرت امام خمینى طرح و اجرا گردد، روند برخورد خاورشناسان و سایر نخبگان علمى و فرهنگى جهان بهبود کیفى و کمى قابل توجهى خواهد یافت.

زیرنویسها:

1- مرحوم دکتر کلیم صدیقى، رئیس مؤسسه مطالعات اسلامى مسلم در لندن، در سخنرانى که در هفتمین کنفرانس اسلامى در تهران ایراد کرد، یک لیست ده ماده‏اى از خلاقیتهاى اسلامى ملت ایران که خدمت‏به احیاى تفکر دینى و عمل به آن است ذکر نمود که احیاى فرهنگ، تمدن، نظام سیاسى و ایجاد نهادهاى جدید اجتماعى، اقتصادى و سیاسى اسلامى و بالاخره رهاسازى انرژى جدید در جنبش جهانى اسلام از آن جمله است. (به شماره 165 بهمن ماه 1368 کیهان هوایى مراجعه شود.)

2- Prof.Dr.Reinhard LخW:Islam undChristentum in Europa, Bernhard Verlag, 1994, Hilesheim.

3- کتاب شمشیر سبز در این رابطه ترکیه را در کنار سایر کشورهاى اسلامى جالب مى‏داند و مى‏نویسد: در ترکیه به صورت کلى، روند رو به رشد بازگشت‏به اسلام نشان مى‏دهد که بر پایه ارقام دولتى در سال 1990،155403 دانشجو در 4715 مدرسه دینى مشغول تحصیل بودند و این در حالى است که در سال 1974، تعداد دانشجویان ونیز مدارس دینى صرفا در حدود نصف این رقم بود. طى سالهاى‏1979 تا1987، تیراژ قرآنهاى چاپى از 31075 نسخه به حدود یک میلیون نسخه بالغ شد.

Das grدne Schwert;Weltmacht Islam -Bedrohung oder Erlخsung? Hg.Beate Kuchert,1992,Heyne Verlag, Mدnchen.

4- این واقعیت در سمینار «دینامیسم حیات دینى در اروپاى شرقى‏» که تحت عنوان «سمینار دانشگاهى وین‏93» از طرف چند دانشگاه و انستیتوى آلمان و اتریش از 21 تا23 ژانویه‏1993 در کاخ اتحادیه صنایع اتریش برگزار شده بود و نگارنده نیز در آن سهیم بود، از طرف دانشمندان و خاورشناسان نیز با ارائه آمار و مدارک تحقیقى تایید شد.

5- Jean - Lin Lacapelle ; Trans Atlantik2/1989

6- لطفا به نمودار شماره (1) آمارى کل مسلمانان مراجعه شود.

7- نمودار آمارى شماره (2) ضمیمه

8- Ronald Ingelhart (Hrsg.):KulturellerUmbruch Wertwandel in der westlichen Welt,Frankrurt, new York,1989

9- به جدول آمارى گرایشهاى اعتقادى بر پایه تفاوت سنى در غرب و شرق اروپا و آمریکاى شمالى که در ضمیمه قرار دارد، مراجعه فرمایید.

10- این اصطلاح را براى نخستین بار، پاپ ژان پل دوم، رهبر مسیحیان کاتولیک جهان، در تاریخ 24 ژوئن‏1989 و در جریان سفر خود به اتریش مطرح کرد و آن را به عنوان نهضت نوینى خواند که براى کل قاره اروپا و مسیحیان جهان یک ضرورت احیاى تفکر دینى و اصلاحات اجتماعى را به دنبال خواهد داشت. پس از آن، در سال‏1993 کاتیخیسم جدید جهانى (رساله احکام مسیحیان) را در شرح 10 فرمان معروف در676 صفحه در بردارنده 2865 مساله، منتشر ساخت. این اقدام پاپ که پس از426 سال در تاریخ کلیساى کاتولیک انجام شد، بازنویسى تعالیم اخلاقى و اعتقادى کاتولیکى با در نظر گرفتن تحولات جدید جهانى معنى مى‏دهد. پاپ براى این اقدام خود، از 25000 پیشنهاد که از طرف 1000 اسقف و کنفرانسهاى اسقف طى چند سال مطرح شده بود، استفاده کرد.

11- Prof.Dr.Klaus Kienzler:Der religiخseFundamentalismus, Verlag C.H.Beck, 1996,Mدnchen.

12- Maxim Rodinson:La fascination deL|Islam, Paris, 1980

13- «پان اسلامیسم‏» عنوانى بود که مطبوعات غربى در اواخر قرن‏19 به نهضتهاى اسلامى آن زمان دادند و به جاى درک صحیح اتحاد اسلامى و نهضتهاى آن، این اصطلاح را گاهى موازى و زمانى متضاد با ملى‏گرایى‏هاى موجود در جهان بکار گرفتند. در حالى که احیاگران اسلامى همیشه از وحدت امت اسلامى سخن گفته‏اند. عین این روش، در زمان ما نیز در مورد نهضتهاى نوین اسلامى از طرف رسانه‏هاى غربى بکار گرفته مى‏شود که احیاى تفکر دینى و رویکرد به ارزشها و اعتقادات اسلامى را بکارگیرى اصطلاحات نادرست اسلامیسم (اسلامگرایى)، افراد رادیکالیسم (افراطى گریى)، فاندمنتالیسم (بنیادگرایى)، فناتیسم (تعصب گرایى)، انتگریسم (اصولگرایى) به اصطلاح بیان مى‏کنند، متاسفانه اغلب این اصطلاحات را براى اهداف منفى از قبیل تروریسم، عقب افتادگى، جهود، تحجر و تعصب سنتى بکار مى‏برند.

14- Prof.Dr. Bernard Lewis:Der AtemAllahs, Die islamische Welt u.der WestenEuropa Verlag, Wien - Mدnchen, 1994

وى که استاد کرسى تاریخ خاور نزدیک و آسیاى میانه در دانشگاه پرینستون آمریکاست، قبل از مهاجرت خود به آمریکا، مدت 25 سال در دانشگاه لندن نیز همین موضوع را تدریس مى‏کرد. وى از مؤلفان و ناشران اثر معروف Cambridge History of Islam و دایرة‏المعارف اسلام (Encyclopedia of Isam) است.

15- Die Streitkrfte der staaten des nahenOsten und nordafrika Reihe - Fremde Heere;Herold Verlag, Wien, 1995

16- Prof. Dr. Andera Meier:Der politischeAuftrag des Islam peter Hammer Verlag, Wuppertal,1994

17- Dr. Andr Grber:Islam, finanzielleInfrastruktur und wittschaftliche Entwicklung:( Europpische Hochschulschriften) VerlagPeter:Lang, 1992

18- Prof. Dr. Carsten Colpe:Problem Islam;Athenum Verlag, 1989, Frankf/M

وى که آثار متعدد و مهمى درباره معرفت‏شناسى دین، اساطیر ایرانى و اسلام نوشته است، در دانشگاههاى آمریکایى ییل، نیوهاون و شیکاگو و نیز در فرهنگستان انگلیس (بریتیش آکادمى لندن) تدریس کرده است.

19- Ajatollah Chomeini:Der islamischeStaat, KlausSchwarz Verlag, 1983, Berlin, Islamkundliche Materialien Band 9

20- Dr. Peter Scholl - Latour:Das Schwertdes Islam Heyne Verlag, 1990, Mدnchen.

21- Dr. Gottfried W. Scheiber:EindeutigeAntworten Fndamentalistische Versuchung in Relegion ind Gesellschaft, خsterreichischerKulturverlag, 1989

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد